سیدزدایی از جامعۀ هزاره
سیدمحمدرضا علوی
به هرحال، مجموع اوضاع و شرایط کم کم عزم مرا جزم میکرد تا خودم دست به کار شوم، و این عزم خود را در محافل دوستانه با طلاب ساداتی که معمولاً بعد از ظهرها در مدرسه ی فیضیه گرد میآمدیم، در میان گذاشتم. ... من به این فکر افتادم که شیطانپرستان حرفهای خود را زده اند و در این راه خیلی هم زیادهروی کرده اند؛ حالا این ما هستیم که حرفهای خودرا نزده ایم؛ وقت آن رسیده است که ما هم حرفهای خودرا بزنیم تا یک شرایط برابر حاصل آید؛ در آن شرایط برابر، اگر گفتمان انسانی کردند، چه بهتر؛ اگر زدنک کردند، زدنک میکنیم. وقتی همه ی راهها به یک راه ختم میشود ناچاریم همان یک راه را برویم. از وجه دیگر ثابت است که «هیچ فکر و ایده و دعوتی تبدیل به گفتمان نمىشود، مگر اینکه ابتدا باید مکتوب گردد.» وقتی مکتوب شد آنگاه تو مىتوانی روی نکته نکته ى آن انگشت بگذاری و اظهار نظر کنی؛ درغیر این صورت، روی هوا نمىتوان گفتمانی ترتیب داد. درگام بعدی، هیچ گفتمانی غالب، ابدی وتاریخی نمىگردد، مگر آنکه فراگیر و توده ای شود ... اکثریت مرا تشویق میکردند؛ یکی را «مهندس هاشمی» میگفتند که او هم از سانچارک بود؛ او به من گفت: «تو این توانائی را داری که یک اندیشه را تبدیل به گفتمان کنی» امّا اقلیتی از همان بزرگان [مصلحت اندیش!] مرا منع مینمودند و میگفتند: «تفرقه اندازی خوب نیست» ما با کل هزاره مشکل نداریم، مگر تعداد اینها چند نفر هستند؟!
Views: | 401 |
Downloads: | 143 |
Language: | Dari |
Category: | History books |
File Type: | |
File Size: | 26.41 MB |
This content was uploaded by our user in good faith, assuming they have permission to share this book. If you own the copyright and believe it is wrongfully on our website, please follow our simple DMCA procedure by clicking here to request removal.