طرح حمله

(معرفی کتاب)

نوشته ی مصطفی عمرزی

باب وود وارد، چهره ی شناخته شده ی ژورنالیسم امریکا و جهان است. او در یک مشارکت حرفه یی با کارل برنشتاین، در آشکار ساختن ماجرای واترگیت، نقش اساسی داشت. پس از آن که آشکار شد ریچارد نکسن، از روسای جمهور امریکا، سعی کرده بود از مسایل درونی حزب رقیب، سر در آورد، باب وود وارد و همکارش به این تخلف پی می برند و آن را رسانه یی می سازند. این افشاگری، رییس جمهور نکسن را ناگزیر می کند از مقام ریاست جمهوری امریکا، استعفاء دهد. 

آثار باب وود وارد در امریکا و جهان، از اهمیت بالایی برخوردار هستند. در واقع باب وود وارد از گزارشگرانی شمرده می شود که فرصت های مصاحبه با او، نوعی امتیاز هم شمرده می شوند. در امریکا، معروف است که کسی مایل نیست پیشنهاد مصاحبه با باب وود وارد را رد کند. این پرستیژ رسانه یی بی مانند، آقای وود وارد را به راحتی وارد ماجرا هایی می کند که بیرون کردن اخبار آن در توان هر کس نیست. 

در میان آثار باب وود وارد، کتاب «طرح حمله»، به افغانستانِ پس از یازده ی سپتامبر پرداخته است. این کتاب به دری ایرانی و پشتو نیز چاپ و منتشر شده است. هنگام      مطالعه ی آن، متوجه ی یک نکته ی بسیار مهم شدم که شاید یک موضع اسفبار کشور امریکا در قبال افغانستان هم باشد. 

با سقوط اتحاد شوروی، نقش تعیین کننده ی افغان ها در تضعیف آن ابر قدرت در تنازعی نادیده گرفته می شود که تنظیم های منحط به اصطلاح جهادی در همه جای کشور موضع گرفته بودند و همه روزه از حیثیت و رونق کشور می کاستند. افغانستان در طول سال های حاکمیت ملا برهان الدین ربانی و ملا عمر، عملاً به حفره ای می ماند که گویی در دنیای سیاست، گم شده باشد. رها کردن مردم ما در تنازع بنیادگرایان دینی که با حربه ی توجیه اعتقادات اسلامی، هر کاری که دل شان می خواست با مردم می کردند، آن قدر روی روند انکشاف مدنی اثر گذاشت که پس از سقوط طالبان، تماشای مردم غریب ما در لباس های جنده- پاره و مود های قرون وسطایی که از همه جای زنان و مردان با تکه های اضافه آویزان بودند، کم از مضحکه ای نبود که ارتجاع مذهبی بر ریفورم های شاه امان الله، انتقاد می کردند. در آن زمان نیز بعضی اشتباهات، زنده گی اجتماعی مردم را بدمنظر ساخته بودند. در حاکمیت ملایان، توده های فلاکت زده که زیر تاثیر نسخه های قرون وسطایی دین، به چند قرن قبل بازگشته بودند، مضحک تر از هر زمانی به نظر می آمدند. 

با تراژیدی یازده ی سپتامبر، افغانستان دوباره در محراق توجه، قرار می گیرد. سقوط چند هفته یی امارت قرون وسطایی طالبان، مردم ما را امیدوار ساخته بود که در یک فرصت طلایی دیگر، می توانند به قبل از هفت ثور، وصل شوند. 

در کتاب «طرح حمله»، اما ماجرا هایی مستند شده اند که با وجود اهمیت جنگ ضد تروریسم در افغانستان، کشور ما همچنان در درجات چندم توجه امریکایی ها قرار داشت. باب وود وارد به صراحت در «طرح حمله» خاطر نشان ساخته که اداره ی بوش دوم در امریکا، حتی از پول هایی که کانگرس برای جنگ افغانستان اختصاص می داد، برای حمله بر عراق، پس انداز می کرد. 

حالا که در حالت افولی روابط با جامعه ی جهانی و ایالت متحده ی امریکا، قرار گرفته ایم و خروج قوای خارجی با توجیهات گوناگون عنوان می شود، مسئله ی آزار دهنده ای جلو ما قرار می گیرد که پس از این، در کدام درجه ی اهمیت جهانی، قرار خواهیم داشت؟ دید چندم به مسایل افغانستان، همچنان ما را در تنگنا قرار می دهد که جامعه ی جهانی، به خصوص آزاد، چنانی که باید و شاید، به قربانی های مردم ما در شراکت ضد شوروی، ضد تروریسم و ضد بنیادگرایی، ارج قایل می شوند؟ درست است که سیستم سیاسی ناکارامد داریم، اما ساخت این نمونه نیز با نگرش های دست چندم، محصول حضور نیرو های خارجی ست. 

در کتاب «طرح حمله»، جزئیات نگرش دست چندم به افغانستان در ماجرا های زیادی آشکار شده است. با توجه بر این نمونه ها، حرف ما در این است که چه عواملی می توانند روی نگرش هایی تاثیر وارد کنند تا زمینه ی افغانستان، به گونه ای نگریسته شود که است. 

سیستم ناکارآمد کنونی که داکتر اشرف غنی بار ها در آن تصریح کرده شانس زیادی ندارد تا بدون کمک های خارجی دوام آورد، باید های زیادی در مقابل خود دارد که با ارجاع به ساختار حکومت، نمی تواند از وضعیتی بیرون شود که در بیرون آن، توده های عظیم افغان های ناراضی، بر اجراآتی نیز انتقاد می کنند که با کنار گذاشتن اولویت ها و نخبه گان حرفه یی افغان، ارگ به جزیره ای می ماند که چند فقیر سیاسی آن، جرات ندارند آب بازی کنند. در چنین اوضاع و احوال، سایه ی سنگین نگرش دست چندم جهانی به کشور، ما را دچار پی آمد هایی می کند که در وزن منطقه یی، حتی پاکستان را با تمام پُشت جبهه ی جهاد مصنوعی علیه افغانستان و نیرو های خارجی، گران تر می سازد. بعضی مقامات امریکایی، از جمله جو بایدن با صراحت گفته بودند که پاکستان، چند برابر بیشتر از افغانستان، برای آنان ارزش دارد. این لکه ی ننگین استعمار انگلیس، هنوز        تخته خیز مناسب کشور های دیگر به منطقه ی ماست. تغذیه ی پاکستان از اسلام سیاسی و تروریسم، به ضعف بنیه ی تاریخی و اقتصادی آن نیز بر می گردد.

نگرش دست چندم به کشور، چنانی که باب وود وارد در کتاب «طرح حمله» آورده، باید بدترین مشکل ما در روابط با حامیان بین المللی افغانستان، شمرده شود.