To start downloading books,
please sign in or create an account.

Sign in Create an account
المتوکل علی الله - قسمت دوم

المتوکل علی الله - قسمت دوم

1,708
Mustafa Omarzai
2021-04-03 23:07:09

نصب سه توربین، ظرفیت تولید برق آن ۷۶۰۰۰ کیلووات که با نصب توربین چهارم، ظرفیت برق آن به ۹۷۵۰۰ کیلووات رسید. با ذخیرهء مقادیر بزرگ آب و توزیع آن مطابق ضرورت، اکثر مناطق شرق افغانستان را سرسبز و سیرآب نگه می کند.

بند برق ماهیپر: در سال ۱۳۴۳هجری شمسی یعنی تقریباً ۵۰ سال قبل آغاز و قدرت تولید ۶۰ هزار کیلووات برق را دارا است.

بند آب و تولید برق تنگی ننگرهار(درونته): بزرگترین بند آبی تولید برق و آب در شرق افغانستان که با کانال کشی های بزرگ، می تواند تمام ولایت ننگرهار را سرسبز و همیشه بهار نگه دارد.

بند برق پلخمری: در سال ۱۳۲۰هجری شمسی تکمیل و دارای ظرفیت ۴۸۰۰ کیلووات برق می باشد.

بند برق و آب کجکی: این بند روی دریای هلمند ساخته شده و یک شهکار می باشد. گفته می شود که یکی از بزرگترین بند های آبگردان خاکی جهان است و در ۱۶۱ کیلومتری شهر قندهار قرار دارد. این بند برای آبیاری ساحهء فوق العاده بزرگ یعنی ۱۸۰۰ کیلومتر مربع زمین زراعتی کافی ست و از ظرفیت بزرگ تولید برق برخوردار می باشد. این بند در سال ۱۹۵۳ یعنی تقریباً ۵۹ سال قبل، احداث شده است.

تبصره: نیرو های انگلیسی در سال ۲۰۰۴م چند توربین سنگین را با یک عملیات ترانسپورتی بی سابقه و با دادن تلفات جانی، به ساحهء بند کجکی رساندند، ولی اکنون که ۸ سال می گذرد، آن توربین ها هنوز هم در بین کاغذ های پوشیده باقی مانده اند و ظرفیتی وجود ندارد تا آن ها را نصب کند.

بقیهء پروژه های زیربنایی آب و برق:

بند آبگردان داله بالای دریایی ارغنداب قندهار، بند آبگردان بغرا بالای دریای هلمند، پروژهء تولیدی وادی هلمند، بند و پروژۀ آبیاری بالای دریای کوکچه، بند آبیاری سردی در کندهار، بند برق و آبیاری جبل السراج، دو بند برق یکی در چک وردگ(سه توربین با ظرفیت۳۰۰۰ کیلووات برق) و دیگری در قندوز. 

قابل یاد آوری ست که اگر به اصطلاح مدعیان ترقی و آبادی کشور ما دست به تخریب و ویرانی وطن نمی زدند، بزرگترین بند آبگردان و تولید برق در شرق میانه به نام سلما و کاوه گان بالای هریرود در ولایت هرات تکمیل و سی و پنج سال قبل به بهره برداری سپرده می شد. چون که 25 درصد کار آن در اخیر دورۀ شهید سردار «محمد داوود خان» به اتمام رسیده بود.

معادن کشور:

در دهۀ شصت، ایران با وجود منابع بزرگ نفتی و پاکستان با داشتن راه های بحری، از نظر اقتصادی، رشد چشمگیری در مقایسه با وطن ما نداشتند. فابریکات کود برق و تولید گاز مزار، نساجی پشمینه بافی گلبهار و کندهار، سارامیک، ماشین سازی جنگلک، تولید پاپوش آهو، تولید سمنت، خانه سازی و حجاری و نجاری در زمان ظاهر شاه به وجود آمدند. باز هم اگر فابریکهء تولید سمنت هرات به اشارهء پنجابی های پاکستان و جواسیس ایران، به دست منافقین ویران نمی شدند، افغانستان از نظر تولید سمنت، خودکفا بود. این فابریکات می توانستند پنجاه درصد احتیاجات مردم را برآورده سازند.

قابل یادآوری ست که دههء شصت، دههء رکود جهانی اقتصاد بود. بعد از جنگ دوم جهانی، اکثر کشور های دنیا، مصروف باسازی اقتصاد خویش بودند. افغانستان که تابع اقتصاد و بازار های جهانی نیز بود، نمی توانست یک شبه، راه صد ساله را طی کند. برای رشد و انکشاف سریع یک مملکت، به سرمایه های هنگفت، منابع و کدر های علمی و متخصصین ضرورت است. در حالی که بعداز دورهء کوتاه، ولی ویرانگر و تباه کن سقاوی، افغانستان از نگاه کدر های علمی، زیربنا ها و روبناها، صد سال به عقب زده شد و  به کمون اولیه، سوق داده شده بود. ظاهر شاه باید همه چیز را از صفر شروع می کرد.

سیستم مخابرات، مراسلات و مواصلات:

با شروع حکومت نادرشاه، ارتباط مخابراتی پایتخت با مراکز ولایات مهم افغانستان، برقرار می شود. در دورۀ شاهی، تیلیفون نیز در افغانستان توسعه می یابد. در سال ۱۳۲۸ هجری شمسی، وزارت مخابرات افغانستان، اقدام جدی ای را برای توسعهء تیلیفون در کشور آغاز می کند و با شرکت های بین المللی، وارد مذاکره می شود. در همین سال، یک دستگاه ۱۳۰۰ لینی اتومات ریلی از شرکت بیل/Bell  خریداری و در کابل نصب می شود. چندی بعد، دولت- برنامه های انکشافی را در مورد تجارت و زراعت هم روی دست می گیرد. برای این منظور، وزارت مخابرات در سال ۱۳۳۳ شمسی، یک دستگاه۵۰۰۰ لینی(خطی) اتومات را از شرکت زیمنس آلمان، خریداری می کند که این دستگاه سه سال بعد در کابل، فعال می شود.

تبصره: در دهۀ ۹۰ مجبور بودیم برای یک تیلیفون به پاکستان برویم. 

عضویت در اتحادیهء جهانی پُست:

در سال ۱۹۲۸، افغانستان به عضویت اتحادیهء بین المللی پُست در آمد. در این دوره، برای اولین بار، ارسال هوایی بسته های پُستی به خارج از افغانستان، آغاز شد. همچنین علاوه بر نامه های پُستی، پُست کارت ها، مجلات، اوراق تجاری و بسته های سبک وزن دیگر نیز به داخل و خارج افغانستان، ارسال می شدند.

ارتقای ریاست پُست افغانستان به وزارت:

پُستخانه در دوران حکومت ظاهر شاه با جهش ها و پیشرفت های مهمی در امر خدمات پُستی به وجود آمد. ارتقای ریاست پُست و تلگراف و تیلیفون به وزارت، از مهم ترین کار هایی بود که در آن زمان، اتفاق افتاد. در این دوره، ضمن ارسال بسته های سنگین وزن که تا ۲۰۰ کلیو گرم وزن داشتند، نامه رسانی در داخل کشور نیز سرعت یافت. ارتباط پُستی با خارج افغانستان به صورت چشمگیر افزایش می یابد و میان کابل و شهرهای بزرگ دنیا، مثل مسکو، دهلی، فرانکفورت، هامبورگ، آمستردام، نیویورک، پاریس، ژنو، رم، بیروت، قاهره، توکیو، آنکارا، صوفیه، پکن، تهران، اسلام آباد و کراچی، ارتباط پُستی هوایی، برقرار می شود.

پس از سال ۱۳۳۵ه.ش پُست هوایی در داخل افغانستان نیز فعال شد و ارتباط میان شهرهای کابل، هرات، مزار شریف، قندهار و میمنه، بر قرار می شود. طبق برنامهء پنج ساله، وزارت مخابرات موظف شده بود هر سال حدود ۳۰ پُستخانهء محلی در دیگر ولایات و شهرهای افغانستان، تاسیس کند.

معارف در دورهء ظاهر شاه:

دوران چهل سالهء سلطنت(۱۳۵۲-۱۳۱۲) از لحاظ تأثیر و تحولات سیاسی ای که بر تعلیم و تربیت نیز اثر گذار بودند را می توان به طور کلی به دو دوره تقسیم کرد: دورهء اول از سال ۱۳۱۲ه.ش بعد از قتل نادرشاه، شروع می شود و تا سال ۱۳۴۲ه.ش ادامه می یابد. دورۀ دوم از سال 1342 هجری شمسی آغاز می شود که تا سال۱۳۵۲هجری شمسی که آخرین سال سلطنت ظاهر شاه بود، استمرار پیدا می کند.

پس از سال ۱۳۱۲ تا سال ۱۳۵۲، یکی از تصمیمات هاشم خان، صدور فرمان تدریس به زبان پشتو در کلیه مکاتب سراسر کشور بود که به مدت بیش از ده سال ادامه یافت. در سال ۱۳۲۵، قانون اساسی جدیدی شکل گرفت که بر اساس آن، تعلیمات ابتدایی اجباری شد و تدریس علوم اسلامی هم مجاز می شود.

تبصره: آیا معارف و تحصیلات عالی در اکثر ملل جهان، به یک زبان ملی نیست؟ آیا در دوردست ترین نقاط کشور های همسایهء ما، تدریس در مکاتب به یک زبان رسمی و ملی صورت نمی گیرد؟ آیا ما دری زبانان افغانستان نباید مدیون این خاندان باشیم که زبان خود(پشتو) را برای تحکیم وحدت ملی و ملت سازی، قربانی کردند؟ در این دوره نسبت به دورهء قبل، معارف- رشد خوبی داشت. دولت به وزارت معارف، ابلاغ کرد که از سال تعلیمی ۱۳۲۶ به بعد، تدریس به زبان دری باز گردد. به این ترتیب در مناطق پشتوزبان، تدریس به زبان پشتو بود و در مناطق دری زبان، تدریس به زبان دری، انجام می شد.

در مجموع، تعداد کُل مکاتب در سال ۱۳۲۲ به ۶۲۷ مکتب ابتدایی، متوسطه، لیسه و مسلکی(فنی- حرفه یی) رسیدکه در این مکاتب به تعداد ۱۱۲۴۵ شاگرد دختر و پسر تحصیل می کردند و به تعداد ۳۴۴۱ معلم مرد و زن، امر تدریس را بر عهده داشتند.
پس از تنفیذ قانون اساسی جدید، قانون معارف تدوین و تنظیم شد که اساس تعلیم و تربیت بر مبنای آن شکل گرفت. اهداف اساسی قانون معارف در یازده ماده بودکه مادهء اول و دوم آن راجع به اهداف زیر بود:

1- مطابق مادهء ۳۴ قانون اساسی، تعلیم و تربیت، حق مشروع هر تبعهء افغانستان است که به صورت مجانی باید مهیا شود. هدف دولت این است تا امکانات مناسب تعلیمی را برای افراد- مطابق استعداد شان- فراهم آورد.

2- اهداف اساسی فعالیت های تعلیمی، انکشاف استعداد های جسمی، روحی و معنوی افراد و رشد احساس وطن پرستی، بشری، وفاداری به سلطنت، تزریق و تلقین حس مسئولیت فردی و اجتماعی برای پیشرفت و ارتقای کشور، صلح و سلم در دنیا و تقویت همکاری بود.

تحصیلات عالی:

سابقۀ تحصيلات عالي در افغانستان به حدود ۷۵ سال پيش برمی گردد. بنياد تعلیمات عالي در واقع در دوران ‌نادر شاه و ظاهر شاه گذاشته شده است.‌ نادر شاه، فاكولتهء طب را در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی پايه گذاشت و  ظاهر شاه، باني واقعي پوهنتون كابل در سال ۱۳۲۵ بود. گفته می شود که زمین پوهنتون کابل، ملکیت شخصی شاه بود؛ اما او برای اعمار پوهنتون، وقف کرد.

پوهنتون کابل شامل پوهنځی های طب، انجنیری، حقوق، شرعیات، ادبیات، تعلیم و تربیه، فارمسی، علوم طبیعی و زمین شناسی بود. همچنان پوهنتون پولی تخنیک کابل، لیسه های حببیه، استقلال، امانی، رابعۀ بلخی، عایشۀ درانی، ملالی، نادریه، غازی و ده ها لیسهء مسلکی، لیلیه های شبانه در کابل و ده ها لیسه در ولایات پروان، مزار شریف، هرات، ننگرهار، قندهار و همه ولایات افغانستان در زمان ظاهر شاه، ساخته شده اند. پوهنتون ننگرهار، دارای تمام پوهنځی های ضروری بود. پوهنتون های عالی و نیمه عالی در اکثر ولایات افغانستان، فعال شدند. مکاتب و پوهنتون های نظامی، شامل تمام بخش ها بودند و رشد فوق العاده داشتند.

تبصره: با وجود بنیهء ضعیف اقتصاد کشور عزیز ما افغانستان، ظاهر شاه با درک واقعبینانۀ  ضروریات یک جامعۀ باسواد و سالم، تمام خدمات تعلیمی، تحصیلی و خدمات صحی را رایگان کرد. امروز- باز هم تکرار می کنیم- با حضور نزدیک به ۵۰ کشور و سرازیر شدن طوفان پول در افغانستان، منتقدین همیشه گی و مدعیان ترقی و انکشاف، از عهدۀ فراهم کردن خدمات معارف، تحصیلات عالی و خدمات صحیح رایگان برای تمام هموطنان ما عاجز اند.

هوانوردی و میدان های هوایی:

در اوايل سال ۱۳۳۴ و بر اساس اصولنامۀ سرمايه‌گذاري، شركت هوايي آريانا- افغان با ۵۱ درصد سرمايه از طرف دولت افغانستان و ۴۹ درصد از طرف كمپاني «انديمارد» كه بعداً جاي آن را «پان امريكن» گرفت، با طياره‌هاي نوع داكوتا در خطوط داخلي و خاجي به كار آغاز کرد. آن طياره‌ها كه ظرفيت ۳۰ نفر را داشتند، علاوه بر مسافرين براي حمل و نقل اموال تجارتي نيز به كار بُرده مي شدند.

در اواخر سال ۱۳۳۵، رياست ملكي هوایی، تأسيس شد. اولين اقدام اين رياست پس از تأسيس، امضای قرارداد مشترك هوانوردي با پاكستان و تركيه بود و اقدام دومي آن احداث ميدان هوايي بين‌المللي قندهار بود. جايي كه براي تأسيس ميدان هوايي قندهار، اختصاص داده شده بود، در 18 كيلومتري جنوب شهر قندهار در مسير راه سپين بولدك، واقع شده بود.

ميدان هوايي قندهار، نظر به موقعيت مناسبي كه دارد، فاصله ميان تهران و دهلي را نسبت به مسير ميدان هوايي كراچي، ۵۰۰ مايل كوتاه مي‌ کند و فاصلهء گرداگرد خطوط هوايي آسيا را به اندازهء كافي كم می سازد.

در سال ۱۹۶۳، ميدان هوايي بين‌‌المللي كابل عملاً براي پروازهاي داخلي و خارجي آماده شد. موقعيت كابل به حيث مركز كشور، ايجاب مي‌ کند پرواز هاي خارجي به جانب هند،  پاكستان، ايران، لبنان و اروپا و همچنان پرواز هاي داخلي به شهرهاي كوچك و بزرگ به طور عملي، انجام شوند. علاوه بر آن، ميدان هوايي كابل، آخرين نقطهء پرواز شركت ايرفلوت روسيه مي‌باشد كه از مسكو حركت مي كند و با خطوط هوايي اروپا، ارتباط می یابد. به همين ترتيب در ديگر ولايات افغانستان هم ميدان هاي هوايي عصري و پيشرفته تأسيس شدند و پرواز هاي داخلي به شهرهاي مختلف افغانستان، عموميت یافتند.
در سال هاي۶۸-۱۹۶۷ موسسهء هوايي باختر- افغان در چوكات رياست ملكي هوایی تاسيس شد و دو فروند طيارهء توربوجیت، از كانادا خريداري شدند. همزمان در شهرهاي كوچك نيز كار ساخت ميدان هاي هوايي آغاز و شهر هایی که در ارزگان، بدخشان، تالقان باميان، غور و نيمروز كه از پايتخت و مراكز صنعتي دور مانده بودند، راه پيشرفت شان مهيا شد.

شركت هويي آريانا- افغان در ابتدا با دو فروند طياره از نوع داكوتا DC-3 به فعاليت آغاز کرد و بعداً فعاليت خود را با دو فروند طيارهء DC-6، دو فروند  DC-4، چهار فروند DC-3، يك فروند طيارهء 440 نوع كالوير و يك فروند طيارهء مسافربري بوئينگ ۷۲۷، ادامه داد.

خطوط هوايي و مهم افغانستان:

خط كابل- مزار شريف، ميمنه- هرات، كابل- قندهار- هرات، كابل- كندز و مزار شريف- هرات.

در افغانستان، كمپاني‌هاي خارجي زيادي فعاليت داشتند كه به قرار زير بودند:
كمپناني ايرفلوت روسيه كه با استفاده از طياره‌هاي نوع ایلیوشن، پروگرام هفته وار به افغانستان داشت. طیاره های این شرکت، پس از توقف در تاشكند، به مسكو پرواز مي‌كردند.

كمپاني هوانوردي هندی به نام INDIEAN AIRLINE كه داراي طياره‌هاي نوع جیت بوئينگ بود و به طور منظم- هفته‌ء يكبار- به كابل پرواز مي‌كردند.
كمپاني هوانوردي ايران یا هما با طيارات نوع جیت بوئينگ خود، دوبار در هفته، به كابل پرواز داشت.

شركت هوانوردي پاكستان(P.I.A) با طياراتVIS CAUM، هفته‌ء دوبار از طريق پيشاور- لاهور و كراچي- كابل، پرواز داشت.

شركت هوايي بيروت (I.M.A) با استفاده از طيارات DC-6 و DC-4، هفته‌ء دوبار ميان كابل و بيروت پرواز داشت و به طور عموم، اموال تجارتي را انتقال مي‌داد.
خطوط هوايي در پيشرفت و رونق تجارت، سهم بالا دارند. هيچ كشوري نمي‌تواند بدون توجه به آن، به فكر پيشرفت در اقتصاد و يا هر زمينهء ديگر باشد.

زمانی افغانستان یکی از دو بزرگترین طیاره های بوینگ جهان را در داشت که بالاخره توسط رژیم مابعد به سبب عدم موجودیت ظرفیت برای به کار انداختن آن طیارۀ های غول پیکر، آن ها را به فروش رساندند.

تبصره: امکانات افغانستان در زمان شاه در تمام عرصه ها به مراتب بهتر از امروز بودند. با وجود انکشاف سریع جهان در سال های اخیر- به اثر پیشرفت برق آسای تکنالوژی- باز هم امکاناتی را که افغانستان در دهۀ شصت داشت با شرایط امروز که ۴۹ کشور برای مدت بیش از ۱۵ سال در افغانستان، حضور فعال دارند و به صد ها میلیارد دالر بدون حساب به افغانستان سرازیر شدند، خوب قابل مقایسه می باشند.

تورن اسماعیل، وزیر سابق آب و برق افغانستان با مصرف ده ها میلیون دالر، برای شهر کابل، جنراتورهای فرسوده را از ایران خریداری کرد که هیچ استفاده ای از آن ها صورت نگرفت و اکثراً برباد فنا رفتند. بعداً بیش از هزار میلیون دالر را بالای ۶۰۰ پایهء برق با طول ۴۶۲ کیلومتر کیبل، به مصرف رساند تا بتواند فقط شهر کابل را برق بدهد که باز هم افغان ها باید به روی اسلام کریموف، رئیس جمهور اوزبیکستان، ببینند که چی وقت فاز را خاموش می کند.

تورن اسماعیل، روزی برای حق به جانب وانمودن خویش در پسمانی کارها و نداشتن دست آورد، می گوید: «تعمیر یک نیروگاه انرژی که تنها برای تولید برق باشد، حداقل ۹ تا ۱۰ سال ضرورت دارد؛ ولی اگر قرار باشد برای آبیاری زمین ها استفاده شود، یعنی کانال کشی شود باید حد اقل ۱۴ تا ۱۵ سال زحمت کشید.»

شاهراۀ سالنگ که در زمان ظاهر شاه ساخته شده، امروزه از ترمیم آن تمام جهان عاجز مانده اند. امریکا و جاپان از ترمیم سرک کابل- هرات به حیث یک دست آورد بزرگ شان د رآبادی افغانستان، یادآوری می کنند، در حالی که آن سرک(سالنگ) از ۵۰ سال قبل تا کنون، قابل استفاده می باشد.

وزارت مخابرات از کمپنی های شخصی که با سهل شدن پروژه های تیلیفونی در افغانستان، سرمایه گذاری کرده اند، به حیث دست آورد بزرگ عرصۀ مخابرات، یادآور می شود، در حالی که در زمان شاه، تعداد زیادی ولایات حتی مراکز ولسوالی ها هم با سیم ها و پایه های تیلیفون، به مرکز وصل شده بودند.

حکومت افغانستان از دیموکراسی سمبولیک و صرف به نام این دوره، به حیث دست آورد بزرگ، یادآوری می کند، در حالی که ملت افغان، شاهد دیموکراسی و آزادی بیانِ به مراتب کاملتر از امروز در زمان ظاهر شاه در دهۀ دیموکراسی بودند.

ایجاد سیستم بانکداری:

در طول سلطنت پادشاهان افغانستان، سودجوئی از طریق پول با پول حرام و خلاف شریعت اسلامی پنداشته می‌شد. بدین لحاظ رسماً هیچ بانکی الی سال ۱۳۱۲ وجود نداشت. مال شاهی در خزانۀ شاهی حفظ می‌شد. مردم، سرمایهء خود را خود حفاظت می‌ کردند. در بسا شهرها از طرف یک فامیل بزرگ، امانت خانه‌ها ساخته می‌شد که در آن ها فقط پول بدون سود، حفاظت می‌شد. یک تعداد صرافانی که هم وجود داشتند، به نام سودخور دوزخی یاد می‌ شدند و در اجتماع به نام حرامخور، جای خوبی نداشتند. 

پس از ورود انگلیس ها، تعدادی از صرافان هندی، بین افغانستان و هندوستان، به فعالیت آغاز کرده بودند. پول های باارزش آن زمان، سکهء اشرفی(طلای عربی) نقرهء نیکلای(اصل روسی)، روپیهء هندی و پوند انگلیسی بودند. تبادلهء این نوع پول ها بیشتر در عرصهء تجارت و رفتن به حج و سفرها صورت می‌گرفت. آن صرافان بیشتر در بازار ‌های کابل و قندهار، فعالیت داشتند. اسعار مورد ضرورت دولت نیز از همان صرافان، خریداری می‌شدند. این روند ادامه داشت تا این که در سال ۱۳۱۱ با ابتکار یکی از تاجران ملی/ عبدالمجید زابلی، شرکتی را به نام «شرکت سهامی هاشمی» تأسیس کرد که بعداً در ماه ثور سال ۱۳۱۲ه.ش این شرکت سهامی به نام «بانک ملی افغان» مسمی و به حیث اولین بانک در افغانستان، عرض وجود می کند. این نهاد به عنوان یگانه بانک کشور، وظایف بانک مرکزی را به پیش می‌برد. با گذشت زمان، هر روز وظایف و فعالیت‌های این بانک، گسترش می‌یافتند. در سلسلۀ همین انکشافات، دومین بانک افغانستان به عنوان بانک مرکزی(د افغانستان بانک) به تاریخ ۱۷/۱۱/۱۳۱۸ و با سرمایهء ابتدائی ۱۲۰ ملیون افغانی در پایتخت کشور(شهر کابل) افتتاح شد. بعداً و در سال ۱۳۵۴، سرمایۀ «د افغانستان بانک» به یک میلیارد افغانی، ارتقاء یافت. 

قبل از دورۀ اعلی حضرت محمد نادر خان و اعلی حضرت محمد ظاهر شاه، طبابت در افغانستان صفر بود و هیچ نوع خدمات طبی در سراسر کشور، وجود نداشت. فقط در اواخر سلطنت امیر حبیب الله، یک طبیب هندی به نام «علی جویا خان»، برای افغانستان استخدام شده بود که در حقیقت طبیب دربار و مصروف معالجۀ خاندان سلطنتی و بعضی اشخاص معتبر(سرشناس) بود.

با سر کار آمدن این خاندان وطندوست در افغانستان، تغییرات چشمگیری در بخش صحیه رونما شدند. اعمار شفاخانه های علی آباد، سناتوریم و تاسیس فاکولتۀ طب، یکی از دست آورد های مهم این دوره است. همچنان تاسیس مکتب طبی معاونت داکتری، تأسیس مکتب نرسنگ و استخدام دکتوران متخصص از دولت دوست ترکیه را نیز می توان از انکشافات ﻮ اولین گام ها در راه احیای طبابت در افغانستان، محاسبه کرد.

شفاخانهء علی آباد در دامنهء کوه علی آباد با ۶۰۰ بستر، دارای بخش های داخله، جراحی، سناتوریم، جلدی، چشم، عقلی و عصبی، گوش و گلو و انتانی در سال ۱۳۱۱ افتتاح شد.  برای طبقهء اناث، شفاخانهء مستورات(میوند امروزی) با شعبات مربوطهء آن تاسیس کردند که بعد از تاسیس فاکولتهء طب، جزو شفاخانه های تدریسی و به نام موسسات صحی پوهنتون، فعالیت می کرد.

در سال ۱۳۱۱، فاکولتهء طب تاسیس شد که در پهلوی آن، مکتب عالی دواسازی نیز در همان سال تاسیس می شود. این فاکولته و مکتب عالی توسط ۱۷ نفر پروفیسور ترکی و یک استاد داخلی کیمیا به نام انور علی در دارالامان که به نام دارالفنون معروف بود، فعالیت می کرد. از جمله 17 نفر پروفیسور ترکی، ۱۱ تن آنان استاد دواسازی و رشتهء کیمیا بودند.

اولین دسته فارغان در سال ۱۳۱۶ و به تعداد هشت نفر از فاکولتهء طب و دو نفر از مکتب دواسازی، به جامعه تقدیم شدند. در سال ۱۳۴۳، شفاخانۀ وزیر اکبر خان افتتاح و بخش اورتوپیدی شفاخانۀ علی آباد به وزیر اکبر خان، انتقال داده شد.

یکی از اقدامات علمی و قابل تحسین آن زمان، نشر «افغان طبی مجله» در دهه ی سی- در هر سه ماه- با صاحب امتیازی فاکولتهء طب بود که با محتویات بسیار عالی علمی در شرایط همان زمان، نشر می شد.

کار اعمار شفاخانهء مرکزی اردو به نام «ظاهرشاهی مرکزی روغتون»(بعداً چهار صد بستر) مورد توجه خاص دولت وقت و مواظبت سران دولتی، قرار داشت. چنان چه روز سه شنبه ۱۲ جدی ۱۳۵۱، محمد ظاهر شاه از جریان اعمار این شفاخانه دیدن کرد و محمد موسی شفیق/ صدراعظم نیز به تاریخ ۱۹ جدی سال مذکور از کار ساختمانی آن شفاخانه دیدار به عمل آورد. گفته می شود که شفاخانۀ۴۰۰ بستر، یکی از بزرگترین مراکزی طبی سطح منطقه در آن زمان شمرده می شد.

در تمام ولایات افغانستان، شفاخانه های مرکزی ایجاد شدند. صد ها کلینیک در سطح ولایات و ولسوالی ها اعمار می کنند. شفاخانۀ های دولتی ای که امروزه نیز در کابل فعال هستند، همه از زمان بابای ملت باقی مانده اند و با وجود سپری کردن همۀ ناملایمات و طوفان های بنیاد برافگن، همچنان فعال و ایستاده باقی مانده اند. شفاخانۀ شاهدخت بلقیس(بعداً جمهوریت)، ابن سینا، میوند، صحت طفل اندراگاندی،  وزیر اکبر خان، علی آباد، ملالی، رابعۀ بلخی و انتانی را می توان به طور نمونه یاد آوری کرد. 

اکنون دولت از تامین خدمات رایگان صحی، اظهار عجز می کند. داکتران دولتی فقط خدمات رایگان، اما با کیفیت پائین را برای مردم، ارائه می کنند. اثری از ادویه وجود ندارد. اکنون دولت در پی خصوصی سازی شفاخانه هاست تا بتواند فشار را از بالای شانه هایش کم، اما وضع مردم بی چاره را از این هم بدتر کند.

بیائید سر های مان را در گریبان کرده و حق را حق و باطل را باطل بگویم تا در دنیا با وجدان راحت باشیم و در آخرت شرمسار نباشیم.»

شرح تصویر:

من مصطفی عمرزی(نفر دوم از سمت راست) در حضور اعلی شاه محمد ظاهر(رح) در ارگ در سال 1383ش. این ملاقات را به این دلیل نیز فراموش نمی کنم که اصرار الحادی ها و اخوانی را می دیدم. در آن جمع، کسانی بودند که به نام کمونیست و جهادی، سال ها علیه شاه مرحوم، قرار گرفته بودند؛ اما به قدری وقیح بودند که اجازه نمی دانند طیف ما(جوانان بی طرف) در کنار شاه مرحوم، تصویر بگیریم و با او هم کلام شویم. در آن زمان با «اتحادیه ی ملی ژورنالیستان افغانستان» که مرحوم سرمحقق محمود حبیبی و استاد شفیقه حبیبی در راس آن قرار داشتند، همکاری رسانه یی داشتم. 

Mustafa Omarzai
Mustafa Omarzai 3 years ago
Recommended Articles