نام نویسنده: محمدمصطفی محمدیار (کارشناس ارشد در رشته حقوق خصوصی)
Writer’s name: Mohammad Mustafa Muhammadyar
تحصیل، همان گونه که در افغانستان معروف و مرسوم است، به مقاطع و مدارج آموزشی گفته می شود که بالاتر از تعلیم قرار می گیرد و واژه تعلیم به آموزش و دروس دوره مکتب و پیش از دانشگاه اطلاق می شود.
با این که ۱۲ سال درس از نظر زمانی و کمی خیلی مدت طولانی است ولی از نظر کیفی درس و تعلیم در افغانستان تا امروز حتا با کشورهای همسایه و جهان سوم برابری نمی تواند، پس به طریق اولی (قیاس اولویت) که با کشورهای مترقی و پیشرفته تاب رقابت ندارد و لذا این بیکیفیتی یک پارهی خیلی بزرگ از زندگی انسانهای این کشور را تلف میکند.
این بی کیفیتی، بی تدبیری، بی سنجشی و بیبرنامهگی در درس و آموزش فقط در دوره مکتب نیست، بلکه پس از مکتب و در دوره دانشگاهی نیز ادامه می یابد.
بدین معنا که، زمانی که شخص رشتهی را جهت تحصیل برای دوره لیسانس انتخاب می کند و چهار سال عمر و وقت خود را صرف آن میکند، هنوز هم از خواب غفلت بیدار نمیشود و متوجه نیست که دیگر یکی از رشتهها را با مشوره دیگران یا بدون مشوره دیگران منحیث رشتهی زندگیساز و رشتهی کاری و رشتهی تخصصی خود انتخاب کرده است و همان رشته و شاخه را محکم بگیرد و مانند پرندهی بیشعور از این شاخ به آن شاخ نپرد و هر روز خود را صرف تلاش، تحقیق و مطالعه در همان یک رشته بکند و سعی در رفتن به اعماق همان رشته را کرده و خود را آگاه از جزئیات کرده و با خواندن مداوم و مستمر خود را بهروز و تازه نگه دارد. چون امروزه هر رشته علمی آن قدر کتابها، مقالهها، رسالهها، پژوهشها،... دارد که حتا اگر شخص تمام عمر خود را صرف مطالعهی آثار همان یک رشتهی واحد بکند، بازهم فرصت و مجال برای ختم یک گوشه کوچک از آن نوشتهها را نمییابد، پس چه رسد به این که، این شخص گاهی در یک رشته دست بیندارد و گاهی در رشته دیگر. ولی این شخص پس از اتمام دوره لیسانس در یک رشته، دوره ماستری را در رشته دیگر شروع می کند و یا تصمیم به خواندن لیسانس دومی میگیرد.
برای وضاحت بیشتر مسالهی فوق باید گفت، در صورت که دوره تحصیلی را منحیث یک قطعه زمین فرض بکنیم که قصد ساخت و ساز یک خانه را در آن داشته باشیم. در سمت راست این قطعه زمین برای خانهسازی سنگکاری بکنیم ولی بالای آن اتاق نسازیم و در سمت چپ این قطعه زمین که عاری از سنگکاری برای تهداب است، اتاق ایستاده بکنیم. نه این سنگکاری تهداب بدون اتاق در فوق آن به درد کسی میخورد و نه آن اتاق بدون تهداب. چون تهداب تنها، ما را از گرمای سوزان تابستان و سرمای قاق کننده زمستان محفوظ نمیدارد و همچنین اتاق بدون تهداب در مقابل زلزله و توفان تحمل و مقاومت ندارد. پس ما که پول، وقت، عمر و حوصله صرف کردهایم ولی حاصل و نتیجه مطلوب کسب نکردهایم، منابع و نعمتهای دست داشته خود را تلف کردهایم.
همین طور شخص که لیسانس در یک رشته دارد و ماستری در رشته دیگر و یا هر یکی از مقاطع تحصیلی (لیسانس، ماستری، دکترا و فوق دکترا) وی در یک رشته و مافوق آن در رشته دیگر باشد، به سان همان قطعه زمین است که در فوق منباب التمثیل بیان گردید. برای بداهت امر باید از کسان مثال آورد که لیسانس ایشان در رشته شرعیات است و ماستری را در رشته حقوق تحصیل کردهاند. اینها کساناند که به مانند پرندگان فوق الذکر از یک شاخ به شاخ دیگر پریدهاند و یا کساناند که قطعه زمین دست داشته خود را به هدر دادهاند. اینها کساناند که جز از طریق پول رشوت و واسطه تاب ایستادگی در مقابل آنان را ندارند که شش سال (چهار سال لیسانس و دو سال ماستری) را در رشته واحد تحصیل کرده و پول و وقت خود را صرف یک رشته کردهاند. چون آنان که طبق مثال فوق شش سال را در دو رشته متفاوت تحصیل کرده اند، نه برابر آنان که شش سال را حقوق خواندهاند و نه برابر آنان که شش سال را شرعیات خواندهاند، علم و دانش ندارند. اینها در هر دو رشته کم کم و فقط کلیات را میدانند و هرگز داخل جزییات نشدهاند و در میدان مبارزه علمی باید علم و دانش انسان از کلیات گذشته و وارد جزئیات و ژرفای آن شده باشد. اینها کساناند که خواستهاند دو تربوز را در یک دست بگیرند و در حال که از قدیم گفتهاند، گرفتن دو تربوز در یک دست محال است. قباحت این شیوه آموزشی و تحصیلی زمان بزرگتر میشود که برخ اوقات شاهد اشخاص میشویم که تا سه مقطع تحصیلی یعنی تا دکترا پیش رفتهاند ولی هر مقطع را در رشته متفاوت کسب اسناد کردهاند، یعنی مثلا لیسانس در شرعیات، ماستری در حقوق جزا و جرم شناسی و دکترای حقوق خصوصی دارند. اینها کساناند که خواستهاند سه تربوز را در یک دست بگیرند و به یقین که ناکامتر از آنان استند که تا ماستری خواندهاند و فقط تلاش برای گرفتن دو تربوز در یک دست دارند.
این در حال است که چنین یک بینظمی را ماده هشت، فقره ۱، بند ۱ مقرره تحصیلات عالی فوق لیسانس (ماستری و دوکتورا) منتشره ۱۴ قوس ۱۳۹۷ جریده رسمی شماره ۱۳۲۴ تحت عنوان «شرایط پذیرش محصل» قرار متن آتی مجاز دانسته است: «داشتن سند تحصیلی لیسانس در عین رشته یا مرتبط به آن».
بر علاوه نقدهای مذکور در بالا، ایراد که بر متن قانونی و مقنن وارد است، این که، مقنن متوجه نبوده است که رشتهها مانند حقوق و شرعیات هر چند به همدیگر نزدیک استند، ولی عیان است که دلیل جدایی آن دو رشته از همدیگر، اغلبیت در تغایر نسبت به اتحاد است، ورنه اندیشمندان این دو رشته را از همدیگر طی قرون جدا نمیکردند. شاهد این مدعا نیز تمام انسانهای مشهور و عالم دنیا استند که فقط با تمسک به یک رشته خود را متبحر همان بحر ساختهاند.
بنا بر آنچه در بالا گفته شد و در مقام نتیجه گیری و بحث پایانی باید گفت که افراد و اشخاص با توجه و مداقه دقیق رشته را انتخاب بکنند که بیشترین علاقه و میلان قلبی بدان داشته باشند و جنبههای مثبت و منفی انتخاب خود را پیشاپیش بسنجند تا بعدا نیاز به تبدیلی رشته و ضیاع انرژی، وقت، عمر و پول نباشد و همچنین مقنن که عاقلتر از عقلای یک جامعه میباشد، متن فوق را تصحیح و تعدیل کرده و به رشتهبندی شدن و تخصصی شدن علوم احترام بگذارد تا بدین وسیله به سوی جامعه برویم که در آن «بیسوادان اسناد به دست» یا عالمان بهنام (غیر واقعی) نداشته باشیم بلکه عالمان بهکام (واقعی) موجود باشد و دیگر به مشاوران خارجی که گیرندگان معاش های چندین هزار دالری میباشند، نیاز نباشد و کشور ما از کادرهای علمی و تخصصی خود غنی بوده و استفاده بتواند.
لینک این مقاله در «وبسایت جمعیت اصلاح افغانستان»
https://www.eslahonline.net/2021/01/06/studyfield/
صفحه فیسبوک مربوط به عکاسی از همین نویسنده
https://www.facebook.com/PhotographyMuhammadZai
صفحه تویتر همین نویسنده، برای دستیافتن به لینک سایر نوشتهها و مقالههای وی که در دیگر رسانهها به نشر رسیدهاند
https://twitter.com/Mohamma06817432
صفحه لینکدن همین نویسنده، برای اطلاع از سایر سویه تعلیمی، تحصیلی و تجربه و سابقه کاری وی
https://www.linkedin.com/in/mohammad-mustafa-muhammadyar-16099b177/